«باران اسیدی» نمایشی درباره فاصلههایی که نزدیکن اما سرد

«باران اسیدی» نمایشی درباره فاصلههایی که نزدیکن اما سرد، بدنهایی که در مرز فروپاشیان و جهانی که آرامآرام میسوزه.
🎭 بازیگران: سپند امیرسلیمانی، صادق برقعی، فاطیما بهارمست، مازیار سیدی، مهسا طهماسبی، مونا کرمی
📍 محل اجرا: تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد سمندریان
⏰ ساعت اجرا: ۱۸:۴۵
🕒 مدت زمان: حدود ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
🎟 تهیه بلیت از سینماتیکت
سکوتی که با باران اسیدی درهم شکست
نقد نمایش باران اسیدی
در «باران اسیدی» شش دوست قدیمی در سفری کوتاه کنار هم قرار میگیرند؛ اما آنچه با آن مواجه میشویم چیزی فراتر از یک «سفر دوستانه» است. این نمایش شبیه اقلیمی بسته است که سالها سکوت، کینههای دفنشده و حقیقتهای نگفته در آن تهنشین شدهاند. فضای نمایش مانند اتاقی است که درها و پنجرههایش بسته مانده و هوا بهتدریج سنگین شده؛ نفس هنوز جریان دارد؛ اما دیگر سالم نیست. این جمع ششنفره درست مثل اکوسیستمی فرسوده است. رابطهها در ظاهر پایدار ایستادهاند؛ اما در عمق، نشانههای فرسایش دیده میشود؛ لبخندهایی که کمی بیش از حد کش میآیند، تعارفهایی که بوی اضطراب میدهند و حرفهایی که نگفته میمانند فقط چون افشا کردنشان تعادل شکنندۀ گروه را میشکند.
در این سالها تعداد نمایشهایی با محوریت این موضوع که چندین نفر در یک مکان حبس میشوند و در امتداد دیالوگها و رفتارها ما به رازهایی از آن شخصیتها پی میبریم که نیمه دیگر هر فرد را افشا میکند بسیار زیاد شده است، اما در نمایش باران اسیدی پرداختن به موضوع روز و اشاره زیرمتنی به جنگ دوازدهروزه و زندگی با افراد فامیل و خانواده زیر یک سقف، وجه تمایزی ملموس با دیگر آثار مشابه، به وجود آورده است.
باران اسیدی الهام شعبانی یکی از آن نمایشهاییست که بحران محیطزیست را نه با زبان آمار و هشدارهای خطی، بلکه با زبان تن، ترس، فرسودگی و اضطراب وجودی روایت میکند. این نمایش نه درباره محیطزیست، بلکه درباره انسانهایی است که در میانۀ فروریختن جهان، ناگهان درمییابند که چیزی از خودشان باقی نمانده جز سایهای که در مهاب باران سمی ناپدید میشود.

کارگردانی
در این اجرا، طراحی میزانسن و فاصلهگذاری میان افراد اهمیت ویژهای دارد. گاهی فاصلهها بیش از حد نزدیکاند؛ نزدیکیای که تهدیدآمیز است، نه صمیمی. گاهی افراد آنقدر از هم دورند که انگار در دو جزیره جدا زندگی میکنند. این بازی با فاصلهها بازتاب دقیق کیفیت رابطههاست: جمعی که در ظاهر کنار هم نشسته؛ اما عملاً سالهاست از هم فاصله گرفتهاند. شخصیتها مثل شش موجودیت محدود در یک محیط بستهاند که منابع احساسیشان روبهپایان است؛ بنابراین هر واکنش کوچک، هر جملۀ نیمگفته و هر نگاه پر هراس، بهمثابه فشار بیشتر بر ساختاری نیمهفرسوده عمل میکند.کارگردانی شعبانی در این نمایش، میان دو قطب حرکت میکند تئاتر فیزیکال یعنی بدن بهعنوان شاهد فاجعه. درام اگزیستانسیال یعنی انسان بلاتکلیف میان بودن و نابودشدن.
بازیگری
بازیگران این نمایش، بدن را به مرکز بیان تبدیل کردهاند؛ نحوه ادای دیالوگها ساده و متناسب با کلمات است؛ اما بدنها عصبیاند، منقبض، واکنشزا؛ حرکتها در مرز میان کنترل و فروپاشیاند. دیالوگها اغلب نه برای ارتباط برقرارکردن شخصیتها، بلکه برای آشکارکردن اضطراب درونی به کار میروند. شخصیتها حامل آسیبهای کوچک و بزرگیاند که در طول دوستی انباشته شده است. اینها نه دشمن هماند و نه آدمهای شرور؛ مشکل اینجاست که هیچکس نمیخواهد اولین نفر باشد که سقف را سوراخ میکند تا هوای اسیدی وارد شود. همه از برخورد با حقیقت میترسند، چون میدانند حقیقت، درست مثل باران اسیدی، وقتی شروع به باریدن کند فقط سطح را نمیشوید؛ پوستهها را میخورد و به عمق نفوذ میکند. جملۀ کلیدی نمایش همینجاست: افشا که شد، دیگر چیزی مثل قبل نمیماند. این تغییر نه لزوماً ویرانگر، بلکه اجتنابناپذیر است، درست مثل هر چرخهای که پس از مرحلۀ فساد، به سمت دگرگونی هل داده میشود.
